این سوالی است که در طول این سالها بارها و بارها از علاقهمندان به نگاه مارشال روزنبرگ شنیدهام. افراد مختلفی که جویای دوره تربیت مدرس برای نگاه مارشال هستند.
درک من این است که طراحی دورهایی برای تربیت مدرس در این الگو معنا ندارد، چرا که ارائه این الگو پیامد پذیرش آن به عنوان یک نگرش و تمرین در زندگی روزمرهی خودمان است. این به معنی آن نیست که ما ارائه دهندگان این الگو در زندگی روزمره خود و یا حتی در کلاس، قضاوت اخلاقی نمیکنیم، گاهی در یافتن احساس خود و نیاز خود دشواری نداریم و در شنیدن خود و دیگری گوشهای سرزنشی و شغالیمان فعال نمیشود بلکه به این معنی است که وقتی با چنین تجربههایی روبرو میشویم، امیدواریم مسئولانه با آن برخورد کنیم در تمرینهای مستمر خود قضاوتهای اخلاقی خودمان را بیابیم و به احساس و نیاز خود و دیگری ترجمه کنیم. با قدردانی و سوگواری مستمر و تقاضا سازی سعی کنیم تا در جهت برآورده کردن نیازهای خود و دیگران قدم برداریم.
با تجربه من چهار نوع ارائه و معرفی الگوی ارتباط بدونخشونت وجود دارد.
1- مدرسین رسمی مرکز ارتباط بدونخشونت که طی مراحلی زیر نظر مرکز ارتباط بدونخشونت آموزش دیده و با ضوابط مستقیم انجا کار میکنند. اطلاعات بیشتر و دقیقتر را میتوان در سایت مرکز ارتباط بدونخشونت به دست آورد.https://www.cnvc.org/certification/process
2- افرادی که به هر دلیلی مدرس رسمی ارتباط بدون خشونت نیستند همزمان این الگو را به عنوان نگرش پذیرفته و سعی در تمرین مستمر آن در زندگی دارند. همچنین دوست دارند این الگو را معرفی کنند و به صورت کارگاهی آن را با دیگران در میان بگذارند.
3- افرادی که میان کارهای اموزشی خود بخشهایی از این نگاه و اجزای الگوی ارتباط بدونخشونت را استفاده میکنند.
4- افرادی که با به کارگیری این نگرش در زندگی و حرفه خود سعی در ترویج عملی این الگو دارند به عبارتی تمرین زرافهایی زندگی کردن در همهی عرصههای زندگی از جمله شغل خود. این الگو در واقع ترویج عملی است و نه کلامی و رسمی به صورت کارگاه آموزشی. به عنوان نمونه معلم، دکتر، تاجر، و ارائه دهندهی هر نوع خدمتی به دیگران که سعی میکند در آزادی عاطفی تصمیم بگیرد همراه با ابراز صادقانه خود و دریافت همدلانه دیگران. به نظر من هدف نهایی مرکز ارتباط بدون خشونت و آرزوی مارشال این است و نه فقط ارائه الگوی در کارگاه.
در این یادداشت سعی میکنم تجربه خودم را برای نوع دوم این چهار سبک ارائه را توضیح دهم. چه با توجه به مدرس رسمی نبودن خودم و درکم از تقاضای مرکز ارتباط بدونخشونت که فقط مدرسین رسمی مرکز ارتباط بدونخشونت کارگاههای خود را با نام nonviolent communication یا NVC ارائه دهند از دید من این تقاضا در مورد ترجمه هم یعنی استفاده از اسم ارتباط بدون خشونت مصداق پیدا میکند. به همین دلیل ارائه این الگو را با نام زبان زندگی شروع کردم.
بارها و بارها از مارشال روزنبرگ در مورد چگونگی یادگیری این الگو سوال شده است و جواب او این بوده است که تمرین، تمرین، تمرین.
با درک من تنوع این تمرینها میتواند به صورتهایی زیر باشد.:
1- ارتباط با دوستان زرافهایی: شرکت در کارگاه و استمرار حضور در آن، نوع رسمی ارتباط با افراد همفکر است تا با حمایت از یکدیگر ارتباط همدلانه با خود و دیگران را تمرین کنند. شکل غیررسمی آن، حفظ ارتباط با دوستان زرافهایی در زندگی روزمره است، به صورت حلقههای حمایتی با موضوع خاص، همکاریها، دوستیها و ...
2- مطالعه مستمر متون مرتبط: نه فقط خواندن کتابهای مارشال وسایر کتابهای نوشته شده درباره الگوی ارتباط بدونخشونت بلکه هر متنی که بتواند ما را با روح زرافهایی مرتبط کند یعنی شناسایی احساس و نیاز خودمان و دیگران، مبنا قرار دادن قضاوت ارزشی برای تصمیم گیری، و شاید رسیدن به جایی که مولوی اینگونه توصیف میکند:
از کفر و ز اسلام برون صحرائیست ما را به میان آن فضا سودائیست
عارف چو بدان رسید سر را بنهد نه کفر و نه اسلام و نه آنجا جائیست
3- نوشتن دفترچه روزانه که نمونهایی از آن را میتوان در سایت زبان زندگی مشاهده کرد.
http://www.zabanezendegi.com/index.php/fa/resources/misc-articles/daily-notes
آنچه برای یادگیری و شرکت در کارگاهها برای ارائه دهندگی کمک کننده میدانم شامل این مراحل است.: در بخش بیرونی عبارت است از:
· شرکت در کارگاه و تمرین مبانی اولیه این الگو (یادگیری)
· شرکت مستمر در گروههای تمرین و در جریان روابط همدلانه بودن شامل همدلی گرفتن و دادن
· شنیدن این الگو از افراد مختلف (وسعت نظر در یادگیری و ارائه)
· تکرار حضور در کارگاهها تا به مرور توجه از محتوا به فرایند تسهلیگری جلب شود، و به عنوان مشارکت کننده در فرایند ارائه و تمرینها مشارکت بیشتری داشتن
· یافتن تصور آمادگی ارائه هر فرد توسط خودش
· مشورت همدلانه با افراد باتجربهتر برای یافتن و ساختن راه و روش خود
· ارائه مشترک با افراد با تجربهتر
· مشورت مستمر و گرفتن بازخورد از دیگر تسهیل گران
همزمان فکر میکنم یک بخش درونی و بسیار مهم برای ارائه این الگو توسط هر فرد در ارتباط با خود و یافتن وضوح شخصی است. یعنی در ارتباط همدلانه با خود یا با همدلی گرفتن وضوح بیابیم که
· با ارائه این الگو به صورت کارگاهی دوست داریم کدام نیازهای خود را برآورده کنیم؟
· آیا برای هر نیاز راهبردهای دیگری هم داریم؟ یا ارائه این الگو به نوعی درخواست آمرانه از خود است؟
· آیا ارائه این الگو در هماهنگی با سبک زندگی من، و همهی باورهای من است؟ (مثلا اگر تسهیلگر موضوعی دیگر هستم این دو الگو با هم هماهنگاند؟ تفاوتهایشان و ارائه همزمان دو الگو برایم چه معنی دارد؟ برای مخاطب چه معنایی دارد؟
امیدوارم این توضیح بیانگر تجربه من به عنوان راهنمایی برای وضوح دادن به راهی باشد که فکر میکنم میتواند با در نظر گرفتن نیازهای مخاطب (شاید اعتماد، اصالت، یادگیری و بهره وری) ارائه دهنده (شاید اطمینان، اثرگذاری، تعلق و حمایت) و همکاران (شاید اطمینان، همکاری، اصالت و وضوح) راهی برای معرفی، گسترش و تمرین ارتباط بدونخشونت باشد.
کامران
فروردین 1400