روزنامه صبح خبر جنوب 23 فروردین 1385
چاپ شده در روزنامه صبح «خبر جنوب» شماره 7178 صفحه 5 با عنوان «کتب و نشریات» در تاریخ چهارشنبه 23 فروردین 1385 " محمد مهدی مدرس "
زدودن احساس گناه، شرم و افسردگی
ارتباط بدون خشونت، یک کتاب روان شناختی است که مطالعه آن این امکان را فراهم میسازد تا با مردمی که پیرامونمان زندگی میکنند پیوند رضایت بخشی ایجاد کنیم. به جای ترس و گناه وشرم و سرزنش به غنی سازی زندگی و ایجاد رضایت آمیزترین انگیزه برای انجام کارها دست زنیم.
این کتاب همچنین به ما کمک میکند با مهارتهای ارتباط بدون خشونت آشنا شویم و احساس گناه و شرم و افسردگی را از درون بزداییم. خشم و نومیدی خود را به ساخت اتحاد و پیامدهای مشارکتی تبدیل کنیم نیازهای فردی، خانوادگی، مدرسه و جامعه را با روشهای زندگی غنی ساز، تحقق بخشیم.
کتاب، اثر دکتر روزنبرگ کارشناس روان شناختی بالینی است و کامران رحیمیان کارشناس ارشد مشاوره و دانشآموختهی رشتهی تئاتر درمانی، مدل درمانی حلزونی(TSM) ، برنامه ریزی عصبی کلامی(NLP)، مدیریت اضطراب بحرانی(CISM) و ارتباط بدون خشونت (NVC) این اثر ارزشمند را به زبان فارسی برگردانده است تا خدمتی کرده باشد به کسانی که میخواهند پیوند خویش را با ارزشهای سازندگی هماهنگ سازند.
مترجم فرزانهی کتاب کامران رحیمیان خود در زمینه برگردان کتاب چنین مینگارد: مایلم تلاشی را که سعی کردهام در ترجمهی کتاب جلوه کند برای آن توضیح دهم. نویسنده کتاب که متوجه نقش ویژه زبان در برقراری ارتباط همدلانه شدهاست و الگویی را شناسایی کرده تا مخاطبان را توانمند سازد بر این باور است که آموختن الگوی ارتباطی آسان است ولی درونی کردن آن سخت و دراز مدت، از این رو مطالعه کتاب گام نخست برای فراگیری الگوی ارتباطی است که تلاشی پیگیر برای درونی شدن را طلب میکند.
کشیدن خط باطل بر مشاجره
ارتباط بدون خشونت برای هر کس که میخواهد مهارتهای مربوط به پیوند خود را با دیگران بهبود بخشد یک ضرورت است و کاربرد مفاهیمی که در این اثر مانا به چشم میآید خواننده را به سوی عشق، محبت و روش تهی از خشونت برای درک دیگران و بازتاب کاربرد شیوههای رفتاری، راهنمایی میکند و محبت و عشق میآفریند.
ما یاد گرفتهایم که سخن گوییم اما کمتر آموزش دیده ایم که با دیگران ارتباط برقرار سازیم و روشهای ارتباطی دکتر مارشال روزنبرگ تضادهای بالقوه را از رهگذر گفت وگوهای صلح آمیز تغییر میدهد و بر مشاجره خط باطل میکشد.
خوانندگان فراوانی دربارهی این کتاب سخن گفتهاند از جمله یکی از اهالی واشنگتن میگوید: من هرگز کتابی به این شفافی و روشنگر در زمینه پیوند میان انسانها نخواندهام پس از مطالعه کتاب احساس کردم هوایی تازه برای نفس کشیدن در برابرم رخ گشوده است نویسندهی کتاب، بینایی کم نظیری نسبت به رابطهی احساسات و نیازها و پذیرش مسوولیت و آفرینش ایجاد کرده است وبا شیوهای شگفت انگیز و با سادگی مثالهای خوب کتاب را خواندنی و مطبوع جلوه داده است.
کتاب از یک رشته قدردانیهای کوتاه مخاطبان درباره نویسنده و یک پیش گفتار و 13 فصل برخوردار است با این عنوانها:
نثار از ژرفای دل، ارتباطی که محبت را مسدود میکند، مشاهده بدون ارزیابی، شناسایی و ابراز احساسات، قبول مسئولیت در برابر احساسات خویش، درخواستی که زندگی را غنی میسازد، دریافت همدلانه، توان همدلی، پیوند محبت آمیز با خود، ابراز کامل خشم، بهره برداری حمایتی از قدرت آزادسازی خود و رایزنی با دیگران، ابراز قدردانی در ارتباط بدون خشونت و سرانجام، سخن آخر ...
جادوی محبت
بر باور دکتر مارشال روزنبرگ، نثار از ژرفای دل، عمق ارتباط بدون خشونت است و ادامه میدهد: من معتقدم محبت به دیگران و پذیرفتن محبت مردم جزو سرشت ماست و همواره این دو پرسش ذهن مرا به خود مشغول کرده است چه عواملی ما را از هستی با محبت مان جدا میسازد و به سوی رفتارهای خشونت آمیز گرایش میدهد؟ و برعکس چه چیزهایی به برخی از افراد چنان توانی میبخشد که حتی در برابر دشوارترین شرایط باز هم با منبع محبت خویش در ارتباطاند.
این پرسشها از هنگامی که به مدرسه میرفتم در ذهنم شکل گرفت من در شهر دیترویت ایالت میشیکان ساکن بودم دو هفته ای از ورودمان به شهر نگذشته بود که در پی رویدادی در پارک نزدیک محله مان جنگ نژادی سیاه و سپید آغاز شد و با گذشت چند روز بیش از 40 نفر کشته شدند.
هنگامی که شورش نژادی پایان یافت و مدرسهها باز شد من کشف کردم یک نام میتواند به اندازهی رنگ پوست خطرآفرین باشد وقتی که معلم برای حضور وغیاب نام مرا خواند دو تا از همکلاسهایم با چشم غره ای زیر لب پرسیدند (تو جهودی؟) من هرگز این واژه را نشنیده بودم پس از پایان کلاس در خیابان، آن دو منتظر من بودند مرا به زمین انداختند و با مشت و لگد به جانم افتادند.
از همان تابستان سال 1943 به این دو پرسش میاندیشیدم: چه چیزهایی به ما توان میبخشد تا بتوانیم در بدترین شرایط به سرچشمه محبت مان پیوند یابیم؟
در این بررسی به نقش اثرگذار زبان و شیوهی به کارگیری واژهها و جملهها پی بردم. من این روش را (ارتباط بدون خشونت) نامیدم و کلامی که (گاندی) از آن استفاده میکرد: بسیاری وقتها ممکن است لحن خود را خشن ندانیم در حالی که کم و بیش واژهها وجملههایی که به کار میبریم چه نسبت به خودمان و چه دیگران تلخ وگزنده است.
پایهی (NVC) مهارتهای کلامی و ارتباطی است تا قدرت مان را برای انسان بودن، توانمند سازد. (NVC) ما را به بازسازی چگونگی بیان خود، گوش دادن به حرف دیگران راهنمایی میکند تا به جای بازتابهای غیر ارادی و رفتارهایی که عادت شده است واژهها و جملههایمان را آگاهانه بر پایهی مسوولیت و شناخت نسبت به آنچه درک میکنیم احساس نماییم.
هنگامی که از (NVC) برای گوش دادن به نیازهای عمیق خویش و دیگران بهره گیری میکنیم پیوندمان را در پرتو نوری تازه ادراک میکنیم.
بدین ترتیب بیایید نور آگاهی را بر جاهایی بتابانیم که امیدواریم آنچه در جست وجویش هستیم در آن مییابیم.
(NVC) چهارمرحله دارد: مشاهده، احساس، نیازها، تقاضا.
(مشاهده)، رفتاری مشخصی است که سلامت ما را زیر تاثیر قرار میدهد و (احساس) در ارتباط با آن چیزی است که مشاهده میکنیم.
(نیازها) ارزشها و میلهایی است که احساسهای ما را شکل میدهد و رفتارهای مشخصی است که ما (تقاضا) میکنیم تا زندگی مان را غنی سازیم.
در هر حال ارتباط بدون خشونت به ما کمک میکند تا پیوندمان را با دیگران به گونه ای برقرار سازیم که (محبت) در وجودمان شکوفا شود:
شرمم آمد که یکی تلخ از کفت
می ننوشم، ای تو صاحب معرفت
از محبت، تلخها شیرین شود
وز محبت مسها زرین شود
از محبت دردها صافی شود
وز محبت دردها شافی شود
از محبت خارها گل میشود
وز محبت سرکهها مل میشود
از محبت حزن شادی میشود
وز محبت غول هادی میشود
مولوی
احساسات بیان نشده
نویسنده در زمینهی شناسایی و ابراز احساسات میگوید: دوران 21 ساله مدرسهام را در آمریکا مرور کردم نمیتوانم به یاد آورم که در تمام این سالها کسی از من پرسیده باشد چه احساسی داشتهام؟
احساسها چندان مهم نیست آنچه ارزش دارد(روش درست اندیشیدن) است معمولاً ما یاد گرفتهایم که (دگر هدایت شده) باشیم به جای این که با خود پیوند برقرار کنیم، باید یاد بگیریم که (در مغزمان باشیم) و در جست و جوی (آنچه که دیگران فکر میکنند برای ما درست است که انجام دهیم).
باید میان آنچه احساس میکنیم و چگونه فکر میکنیم که دیگران نسبت به ما عکس العمل نشان دهند تمایز قائل شویم و احساسهای خود را به صورت مشخص و روشن شناسایی و نام گذاری کنیم و در نتیجه راحت تر با دیگران ارتباط برقرار سازیم.
بهره گیری از زبان مثبت
معمولاً ما آنچه را که تقاضا داریم میگوییم نه آنچه را که تقاضا نداریم. هنگامی که تقاضاها با واژههای منفی بیان میشود، دو مشکل چهره میگشاید یکی آن که طرف مقابل گیج میشود و نمیداند واقعاً چه تقاضایی شده است و دیر آن که تقاضای منفی معمولاً مقاومت طرف را بر میانگیزد.
در یک کارگاه آموزشی، خانمی میگفت: از پرکاری همسرش خسته شده و تقاضایش نتیجهی عکس داده است ادامه داد: من از همسرم خواستم وقت فراوانی صرف کارش نکند و او سه هفته بعد اعلام کرد در مسابقهی گلف ثبت نام کرده است.
این خانم در فهماندن آنچه نمیخواهد، یعنی صرف وقت زیاد همسر برای کارش، موفق بود اما در تقاضای آنچه که میخواست ناموفق شد. سپس دریافت که تقاضایش را با بیانی دیگر ابراز کند. با خود اندیشید و گفت: ای کاش به او گفته بودم: من دوست دارم دست کم یک بعد از ظهر را در خانه با من و بچهها باشی.
طرح تقاضا با زبان عمل مثبت و آشکار روشن میسازد که ما واقعاً چه میخواهیم. زبان گنگ، به ابهام درونی کمک میکند.
تقاضای بدون همراهی احساس ونیاز ممکن است به عنوان درخواست آمرانه شنیده شود هر اندازه روشن تر چیزی را بیان کنیم که از طرف مقابل چه میخواهیم احتمال این که نیازمان برآورده شود بیشتر است.
با آرزوی توفیقات الهی برای مترجم هوشمند کتاب کامران رحیمیان که با ترجمه کتاب ارزندهی خویش پدیده ارتباط بدون خشونت را با زبانی تازه به مخاطبان خود یاد داده است، زبان زندگی، زبان ارتباط، زبان همدلی که همدلی از همزبانی بهتر است.
همچنین موفقیت برای انتشارات اختران.